English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3413 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exemplar U مانند مثال
exemplars U مانند مثال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate U لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous U فسیل مانند سنگواره مانند
example U مثال
examples U مثال
paradigms U مثال
illustration U مثال
paradigm U مثال
parable U مثال
sawing U مثال
saws U مثال
praxis U مثال
ensample U مثال
parables U مثال
illustrations U مثال
saw U مثال
impresa U مثال
sawed U مثال
to be illustrative of U با مثال نشاندادن
illustratively U با عکس یا مثال
allegorically U بطریق مثال
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
locus U مثال ادبی
instances U مثال شاهد
exemplification U مثال اوری
instance U مثال شاهد
To cite an example . U مثال آوردن
e.g U برای مثال
tags U مثال مبتذل
tag U مثال مبتذل
videlicet U برای مثال
in fact U برای مثال
exemplum U مثال نمونه
exempli gratia U برای مثال
for example U به عنوان مثال
videlicet U برای مثال
namely <adv.> U برای مثال
namely U برای مثال
to wit <adv.> U برای مثال
instant U ماه کنونی مثال
instants U ماه کنونی مثال
For instance . By way of example . U مثلا"( من باب مثال )
query by example U سئوال از طریق مثال
to recover from something U جبران کردن [مثال از بحرانی]
to catch [to start] U روشن شدن [مثال موتور]
instance U بعنوان مثال ذکر کردن
to recover from something U ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
suppressant U داروی جلوگیر [مثال اشتها]
practice fee U دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
instances U بعنوان مثال ذکر کردن
to unionize [American E] U متحد کردن [مثال کارگران]
to unionise [British E] U متحد کردن [مثال کارگران]
to suck on U مکیدن [مثال آب نبات چوبی ]
as U بهمان اندازه بعنوان مثال
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
traffic on public roads U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
street traffic U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
to descend [into a mine] U وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
to enter [into a mine] U وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
vindication U اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
to recover from something U به حالت اول درآمدن [مثال از بحرانی]
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
locus classicus U مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
to feel like something U احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
models U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modeled U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
model U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
to keep somebody on a short leash U کسی را دائما کنترل کردن [مثال مشکوکان به جرمی ]
boolean operation U عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
to shoot one's mouth off <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
kibitzer U پشت دست نشین [و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند] [مثال در ورق بازی]
nosy parker U پشت دست نشین [و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند] [مثال در ورق بازی]
hank U طول مشخصی از نخ [بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
to make a complaint [about] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
general grant U کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
tone-on-tone U [بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
fulidal U اب مانند
vide U مانند
capitate U مانند سر
toughest U پی مانند
unapproachable U بی مانند
etcetera U و مانند ان
without an e. U بی مانند
filiform U نخ مانند
tough U پی مانند
blotchy U لک مانند
etc U و مانند آن
lambdoid U مانند
floriform U گل مانند
tougher U پی مانند
fluty U نی مانند
capillaceous U مانند نخ
unequaled U بی مانند
gypsiferous U گچ مانند
analog U مانند
argillaceous U گل مانند
argillaceous U رس مانند
arundinaceous U نی مانند
goatish U بز مانند
tendinous U بی مانند
inapproachable U بی مانند
and so on U و مانند ان
analogous U مانند
after the example of U مانند
threadlike U نخ مانند
thready U نخ مانند
encephaloid U مخ مانند
frothy U کف مانند
mammilary U مانند
aquiform U اب مانند
impish U جن مانند
analogue U مانند
nearest U مانند
anthoid U گل مانند
nearer U مانند
mammilliform U مانند
feathery U پر مانند
incomparable U بی مانند
neared U مانند
unprecedented U بی مانند
unprecedentedly U بی مانند
near- U مانند
near U مانند
nearing U مانند
analogues U مانند
similiar U مانند
myrtle formed U اس مانند
simulant U مانند
string U نخ مانند
pipelike U نی مانند
castellated U دژ مانند
womanlike U زن مانند
plumose U پر مانند
nears U مانند
as U مانند
uniquely U بی مانند
reediest U نی مانند
reedier U نی مانند
penniform U پر مانند
unequalled U بی مانند
foggier U مانند مه
unique U بی مانند
reedy U نی مانند
foggiest U مانند مه
liplike U لب مانند
foggy U مانند مه
icily U یخ مانند
inimitable U بی مانند
plumelike U پر مانند
unparalleled U بی مانند
similar U مانند
gasiform U گاز مانند
gemmy U گوهر مانند
gasiform U بخار مانند
fusiform U دوک مانند
vacuolate U حفره مانند
gelatiniform U دلمه مانند
furfuraceous U سبوس مانند
fruticose U مانند بوته
vapory U بخار مانند
pituitous U مخاط مانند
vaporous U مانند بخار
fungiform U قارچ مانند
funnelform U قیف مانند
pisciform U ماهی مانند
piny U کاج مانند
vacuolar U حفره مانند
tubiform U مانند لوله
graminaceous U علف مانند
saclike U کیسه مانند
rocklike U خاره مانند
saccate U کیسه مانند
twigged U ترکه مانند
piggish U خوک مانند
rodlike U میله مانند
ursiform U خرس مانند
twiggy U ترکه مانند
godlike U خدا مانند
perispheric U گوی مانند
giantlike U غول مانند
pipelike U لوله مانند
ursine U خرس مانند
ghosty U روح مانند
pipelike U پیپ مانند
ghostlike U شبح مانند
gladiate U شمشیر مانند
ghostlike U روح مانند
ghosty U شبح مانند
phyline U برگ مانند
frutescent U بوته مانند
elephantoid U پیل مانند
fibriform U لیف مانند
sacciform U کیسه مانند
vulturous U لاشخور مانند
filiform U رشته مانند
pouchy U کیسه مانند
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1affixation
1The more you care
3as red as a rose
3as red as a rose
1I am good with figures,how about you?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com